در دوره هیان، Seimei Abe در جادو تمرین می کند، اما علاقه ای ندارد، تا اینکه همکاری با هیروماسا میناموتو برای حل یک پدیده عجیب به وجود می آید.
در حالی که جنگ جهانی دوم در جریان است، ماهیتو نوجوان که توسط مرگ غم انگیز مادرش تسخیر شده است، از توکیو به خانه روستایی آرام نامادری جدیدش ناتسکو نقل مکان می کند، زنی که شباهت زیادی به مادر پسر دارد. همانطور که او سعی میکند خود را تطبیق دهد، این دنیای عجیب و غریب جدید به دنبال ظهور یک حواصیل خاکستری ماندگار، که ماهیتو را گیج میکند و به او بد میکند، عجیبتر میشود و به او لقب «منتظر طولانی» میدهد.
آرن که پس از کشتن پدر خود و دزدیدن شمشیر او، آواره بیابانها شده، مورد حمله گرگها قرار میگیرد، کیمیاگری به نام شاهین او را نجات میدهد و همراه خود به سفر میبرد. آنها پس از مشاهده شهر هرت که در آن بردهفروشی مرسوم است در منزل زنی پناه میگیرند.